یکی از فایده‌های تجربه‌کردنِ موقعیت‌های مختلف و امتحان کردن چیزهای جدید این‌ه که موجب می‌شن آدم سلیقه‌اش رو بدونه و بفهمه که چی رو می‌خواد و چی رو نه. واقعیت با خیالاتی که آدم داره فرق می‌کنه و وقتی توی دنیای واقعی یه سری چیزها تجربه می‌شن، ممکنه مشابه چیزی که انتظار داریم نباشن و همین موضوع اطلاعات صادقانه‌ای از taste آدم رو جلوی چشم‌ش می‌آره. توی این کشمکش‌ها آدم متوجه بخش‌های نهفته‌ای از رفتارش می‌شه، یا قسمت‌هایی(خوب یا بد) از خودش رو کشف می‌کنه که قبلا ندیده بوده.

به گذشته و دوره‌های اخیر که فک می‌کنم، یادم می‌آد که این نوع رفتار رو انتخاب کردم تا سایه بندازم روی چیزی که می‌خواستم بپوشونم. به مرور این ماسک، انقدر با گوشت و پوست‌م آمیخته شد که دیگه سخت می‌شه تشخیص‌ش داد. دیگران که به دشواری متوجه‌ش می‌شن،  خودم هم اگر هجوم افکارِ گاه‌و‌بی‌گاهِ شبانه زخمی‌ام نکنه، یادم می‌ره. کار اشتباهی‌ه الان و می‌خوام تغییرش بدم، اما این‌که اون موقع هم اشتباه بود یا نه رو نمی‌دونم.

برای موقعیتی که توش بودیم نه، اما برای برخی از اون آدم‌ها دل‌تنگ می‌شم و از نداشتن-نبودن‌شون غم مستولی می‌شه گاهی، اما لایف ماست گو آن و ایتیزواتیتیز! :)) باز همون قصه همیشگی داره رخ می‌ده و کمی از این قصه نگران‌م، اما این بار راه رو بهتر یاد گرفتم و چندین بار دیگه هم احتمالا باید تردد کنم تا مسیر رو کامل بشناسم. چون شناخت بیشتر شخصیت خودم و نمایان شدن درونیات‌م رو دوست دارم وارد اون موقعیت شدم، وگرنه از قبل می‌دونستم این هم مشابه قبلی‌ها خواهد بود و نتیجه تقریبا یکسانی رو بهم می‌ده.

استقلالی که در تنهایی باشه با استقلالِ شکل‌گرفته در حضور جمع فرق می‌کنه. برای چیزهای خوبی برنامه ریختیم و نتونستیم همه رو اجرا کنیم، خیلی اندک اجرا شدن و این غمگین‌م کرد تا حدودی، در عین حال متوجه شدم که چقدر در حضور جمع اهداف‌م رو از دست می‌دم و نویزهای آدم‌های مختلف ذهن‌م رو مشوش می‌کنه. همین باعث می‌شه به تنهایی احتیاج پیدا کنم و بهش رو بیارم و کمتر اینتراکشن داشته باشم با بقیه.

اگر نخوام صرفا به ابعاد بدِ ماجرا توجه کنم، اگر آبِ جاری شده از این اتفاقات به زمین مناسبی برسه و تصمیماتِ گرفته‌شده‌ام به مرحله عمل هم برسه، خوشحال هم می‌شم. این‌طور می‌تونم متوجه بشم این دوره چیزِ تماما بد/خوبی نبوده و whole-package باید تحویل گرفت اون رو. فقط باید یادم نره که اون کتابِ سبزِ جذاب رو بخونم، اون نویسنده رو تا انتها جلو ببرم و در عین گوش دادن به اون بند موسیقی، موردی که توی شخصیت‌م هست رو هم اصلاح کنم.

مشخصات

آخرین جستجو ها