اولین بار با چلنج وان‌پانچ‌من توی یوتیوب آشنا شدم.افرادی که یک تا سه ماه این کار رو انجام می‌دادن و از نتایج‌شون عکس می‌ذاشتن. من ورزش‌کردن رو دوست دارم، حرف‌های س. هم من رو ترغیب کرد که این کار رو به مدتِ یک‌ماه انجام بدم. وان‌پانچ‌من به مدتِ سه سال، هرروز ده‌کیلومتر می‌دویده، صدتا شنای سوئدی، درازنشست و اسکوات هم می‌زده. این کار ازش فردی ساخته که با یک مشت، هرکس رو می‌کشه.

در ابتدا هم، اسکوات و Sit-up برام آسون بود. اما می‌دونستم که Push-up و دویدن برام سخت‌ش می‌کنه. مضاف بر اون، نمی‌خواستم تمریناتِ معمول خودم رو توی باش‌گاه رها کنم و همین شرایط رو سخت‌تر از یه چلنجِ نرمال می‌کرد. اواسط چلنجِ یک‌ماهه‌ام، متوجه over trainingم شدم و بدن‌م داشت افت می‌کرد، این رو به سرگردانی فکری و گیرکردن در سیاه‌چاله‌ی یک‌نواختی و بی‌معنایی زندگی اضافه کنید تا تمرین کنسل بشه. در مجموع، تجربه‌ی خوبی بود و با مانگن همراه شد، به‌نظرم ارزش امتحان‌کردن داشت.

هم‌زمان با تمرین‌های سایتاما، انیمه‌اش رو هم می‌دیدم.  یک چیزی که توی فصل دو نظرم رو جلب کرد، واکنش هیروها بعد از حمله‌ی Monster Association بود. کسایی که نقش آدم خوبه رو بازی می‌کردن، بعد از این‌که فرصت‌ش پیش می‌اومد و برای رسیدن به خواسته‌هاشون به هیولا تبدیل می‌شدن. بیش‌تر براشون مهم بود که توی winner side باشنتا این‌که کار درست رو انجام بدن. "چه‌قدر از کارایی که من یا اطرافیان‌م انجام می‌دیم به‌خاطر خودِ اون ماجراس(و نه چون نمی‌تونیم کار دیگه‌ای انجام بدیم)؟" همون so called قهرمان‌ها برای بالاتر بردن رنک‌شون بقیه رو تخریب و مسخره می‌کردن و به ضعیف‌ترها حمله‌ور می‌شدن تا اون‌ها رو به زیر سلطه‌ی  خودشون بکشونن. آیا همه‌ی ما بعد تاریک و سیاه داریم؟ پ. توی آخرین پیام‌ش برام نوشت که دوستی با من یکی از افتضاح‌ترین دوره‌های زندگی‌ش بوده. این که مثال بود، اما چه‌قدر از رفتاری که آدم‌ها با ما دارن به‌خاطرِ خودمون‌ه، نه چون مهرطلب‌ان یا توقع فیدبک(اون هم معمولا مثبت) دارن؟ باز هم حرف‌های کم‌رنگ‌شده توی ذهن‌م رنگ‌ می‌گیرن: گمان نکنی یه وقت که کسی که با تو خوب‌ه ااما آدم خوبی‌ه، و کسی که با تو بده ااما آدم بدی‌ه.

Two more things. One: People make rumors and feed them

دل‌م می‌خواست از مجموعه نوشته‌های غولی به نام مردم(1 2 3 4) یه چیزی بنویسم، اما فقدان حوصله(یا چیزی که نمی‌دونم چی‌ه) مانع می‌شد.  اگرچه بخشی از انگیزه‌ام بعد از ماجرای ن. از بین رفت(با آدم‌های سمی معاشرت نکنید، تحت هیچ شرایطی). در هر صورت، توی این انیمه یه نکته‌ی خیلی ملموس وجود داره: مردم حرف مفت زیاد می‌زنن! :)) برای هیروها شایعه می‌سازن، در توانایی‌هاشون اغراق می‌کنن، سعی می‌کنن تخریب‌شون کنن یا فراموش‌شون می‌کنن. رفتار سایتاما هم قابل‌تامل‌ه؛ هی گیوز ا شت ابات پیپل. سایتاما بدون توجه به نرمال و روتینِ بقیه‌ی هیروها رفتار می‌کنه و توی دنیای خودش زندگی می‌کنه، انگار که یه حباب اون رواز بقیه جدا می‌کنه. "مردم غول بی‌شاخ‌و‌دمی‌ه که هیچ‌وقت راضی نمی‌شه، نباید به‌ش توجه کرد."

Two: Emptiness

زندگی، از نظر من، تهی و بی‌معناست(!، ودف، این حرف‌ها چی‌ه که می‌زنی؟ :/).اگه هدفیبرای رسیدن نباشه، اگه مسیری برای طی‌کردن نباشه، داستان به پوچی ختم می‌شه. برای بار نمی‌دونم چندم باید یادآوری کنم به خودم، که اهداف نباید بیش‌ازحد بزرگ یا کوچیک باشن(اند یو نو وای).

سایتاما بعد از مدت کوتاهی از احساس یکنواختی و حوصله‌سربربودن پر می‌شد. به‌نظرم علت‌ش این بود که دیگه محدودیتی نداشت تا بخواد برای رد شدن ازش تلاش کنه، چون توی انتهای داستان واستاده بود و همه می‌دونن وقتی داستان به آخر برسه، باید تموم بشه. اهمیت حضور هدف، درست مشخص‌کردن هدف و حرکت‌کردن رو نباید دست کم بگیرم.

Life is an endless journey. In order to see something new, you need to open up that path yourself.” King, Class S – One Punch Man

یک چیز دیگه رو هم یادداشت کرده‌ام تا ازش بنویسم، ظاهرِ King در انیمه.

ظاهر آدم‌ها و قضاوتی که از بیرون راجع به‌شون داریم، می‌تونه به کلی با واقعیت و درون‌شون متفاوت باشه. مضاف بر این، مردم با توجه به رنکینگ شما در داستان، شما رو قضاوت می‌کنن. یک رفتار ساده توسط یک قهرمان Class S به حرکاتِ بسیار مهم و پر شکوه تعبیر می‌شه. درست برعکس، کارهای مهم توسط یه قهرمان Calss C کاملا نرمال دیده می‌شه. متاسفانه این مسئله در دنیای واقعی هم صدق می‌کنه. ذاتِ کاری که ما می‌کنیم تنها عاملِ ارزش‌گذاری روی کارهای ما نیست.

آیا کاری که ما می‌کنیم باید برای اجتماع باشه و ما باید توقعی از بقیه در قابل اعمال‌مون داشته باشیم؟ پیچیده‌اس، به نمی‌دونم اکتفا می‌کنم.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها