هشدار: این متن حاوی هیچ ارزش و مفهومی برای شما نیست، می‌توانید آن را نخوانده و از این صفحه دور شوید.

عزیزترین‌م، امروز و چند روز اخیر رو به تو فکرکردم. از قالب و کالبدم خارج شدم و از بیرون نظاره‌گر تو بودم. تویی رو تماشا کردم که همیشه نزدیک‎ترین و در عین حال دورترینی.

از جو سمی اطراف‌ت پرهیز کن و اجازه نده سر رفتن حوصله‌ات یا خستگی تو رو به سمتی هل بده که ضرر و اثرات منفی‌ش تا مدت‌ها روت بمونه. آدم‌ها از افرادی که باهاشون در تماس‌ان تاثیر می‌گیرن، پس نذار دایره ارتباطات‌ت با کسایی مشترک بشه که ازشون دوری گزیدی.

مری درست می‌گه، نباید بالای سر قبری که توش مرده نیست گریه کنی. حتی فکر کردن هم انرژی‌بره و از اون‌جایی که به موقعیت‌ت و خودت آشنایی دارم، می‌دونم که از پسِ کنار گذاشتن‌ش برمی‌آی. نیازی به اگرسیو‌بودن‌ت نیست، نیازی نیست آسمون رو به زمین بدوزی تا بشه، می‌شه بدون هیچ تماسی رد بشی. جرم نیست اگر که نگاه کنی، اگر که فکرت منحرف بشه یا ذهن‌ت کمی دچار درگیری می‌شه. من به‌ت حق می‌دم. به‌ت حق می‌دم اگر ته قلب‌ت هنوز هم سیاهی‌ه، اگر که تا سر گاهی در غم فرو می‌ری. به‌ت حق می‌دم اگر رنج باهات همراه‌ه، امااین رنج و این غم تقصیر تو نیست و نمی‌خواد توی یه چرخه معیوب خودت رو بابت رنج دیدن رنج بدی.

دوست‌داشتنی‌ترین‌م، حالا که توی جاده‌ات هیچ مسافری نیست به جاده‌ها و مسیرهای دیگه فکر نکن. شاید جلوتر کسی بود، شاید ادامه‌ی جاده قشنگ‌تر بشه، اما پا گذاشتن توی مسیری که برای تو نیست چیزی از زشتیِ مسیر فعلی کم نمی‌کنه.

 

.Sur l'ocean color de fer


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها